٦ تايي ها=))
 
 
چه صادقانه... پذیرفتی...!
چه ابلهانه... با تو خوش بودم...!
چه کودکانه... همه چیزم شدی!
چه زود...به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی...!
چه ناجوانمردانه... نیازمندت شدم...!
چه حقیرانه... واژه ی غریب خداحافظی به من آمد...!
و...چه بی رحمانه... من سوخنم...!
وقتی که دیگر رفت به انتظار آمدنش نشستم …
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او
را دوست داشتم……
وقتی او تمام شد من آغاز شدم…
و چه سخت تنها متولد شدن….
مثل تنها زندگی کردن …
مثل تنها مردن….
به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی...
به خاطر تمام غم هایی که رو صورتم نشوندی...
نمی بخشمت......
به خاطر دلی که برام شکوندیش...
به خاطر احساسی که برام پرپرش کردی....
نمی بخشمت
به خاطر زخمی که بر وجودم نشوندی....
به خاطر نمکی که به زخمم زدی....
و می بخشمت....
به خاطر عشقی که بر
قلبم حک کردی......
دیکته
بنويس بابا مثل هرشب نان ندارد
بعد از همان تصميم كبري ابر ها هم
سارا به سين سفره مان ايمان ندارد
بابا انا رو سيب و نان را مي نويسد
با سيل مي بارد و يا باران ندارد
حتي براي خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همكلاس اولي هاست
هي مي نويسد اين ندارد ان ندارد
بنويس كي ان مرد در باران مي ايد
اين انتظار خيسمان پايان ندارد
ايمان برادر گوش كن نقطه سرخط
بنويس بابا مثل هر شب نان ندارد
غلامعلي شكوهيان
نمی تونم خبری بهتر از این بهتون بدم
پذسپوللللللللللیس برررررررررررررررررد
۲-۱
گفته بودم می بره هی بگید نه
پرسپولیس همیشه برنده است حالا شیش سال طول می کشه استقلال بخواد هم سطح با پرسپولیس بشه
هورااااااااااااااااااااااااا
دعا کنید بازی ۱-۱ تموم نشه وگرنه ......
پرسپولیس گل بزن تو قهرمانی
قهرمان قهرمان چرا بیکاری
پرسپولیس قهرمان می شه خدا می دونه که حقشه به لطف یزدان و بچه ها پرسپولیس قهرمان می شه
پرسپولیس قهرماااااااااااااااااااان می شههههه هوراااااااااااااا
پرسپوووووووووولییییییییس هورااااااااااااااااااااااا
استقلاااااااااااااال سوراااااااااااااااااااااااخ
این بازی یعنی بازی پزسپولیس سرور استقلاله با استقلال سوراخ یا مساوی می شه یا پرسپولیس می بره
مطمیییییییین باااااااااااااااشید
هرکی طرفدار پرسپولیسه نظر بزار
ورود استقلالی ممنوع
طنز و لطیفه...
به غضنفر ميگن سوره توحيد رو تفسیر کن ميگه: فکر کنم گفل (قفل) رو دادن به احد، احد داده به صمد، صمد برده نياورده، کفره احدو درآورده
غضنفر کارخونه سفیدآب سازی باز میکنن واسه اینکه فروششون زیاد بشه وسط سفیدآب ها مغز گردو میزارن
غضنفر دوست دخترش رو میبره خونه،دختره میگه من پریودم ! ترکه میگه من میمرم واسه اسمهای خارجی
یک ضرب المثل چيني ميگه : اگه خدا به دخترا اعتماد داشت پلمپ شده نمي آفريدشون
پلیس جلو ماشین غضنفر رو میگیره میگه : کارت ماشین ، بیمه و گواهینامه ! ترکه میگه چیکار کنم جمله بسازم؟
به غضنفر میگن می تونی یه آیه مثل قرآن بیاری ؟ میگه بله! هل تفکرون نحن خلقناکم بیضه وبیضا؟ میگن یعنی چی ؟ میگه: آیا فکر می کنید ما شما را همین طور تخمی تخمی آفریدیم؟
غضنفر ميميره بعد تو اون دنيا ازش ميپرسن چي شد مردي!! ميگه داشتم شير ميخوردم... ميگن شيرش فاسد بود؟ ميگه نه گاوه يهو نشست
از غضنفر می پرسن واحد کمتر از مثقال چیه؟ میگه چس مثقال
به غضنفر ميگن: آروغ چيه؟ ميگه: سلسله بادهاي صداداري كه راهشون رو در دستگاه گوارشي گم كرده اند
زن به شوهرش ميگه: شوهر همسايه هر روز صبح كه ميخواد بره سر كار زنش رو ميبوسه! تو چرا اين كار رو نمي كني؟شوهر ميگه: آخه من كه زنه رو خوب نمي شناسم
از حیف نون ميپرسن: تولدت چه روزيه؟ جواب ميده: 5 آذر.
ميپرسن: چه سالي؟ ميگه: هر سال!
دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهن و می گیرن و راه می افتن طرف شهر.
اولی میپرسه: کی می رسیم به شهر؟
دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون میده
و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
می رن و می رن … تا اولیه خسته میشه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟
دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم.
 
مرد: وقتى من مُردم، هيچ مرد دیگه ای مثل من پيدا نخواهى کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟
يارو با زنش میرند پیش دندانپزشک و شروع میکنه به رجز خوانی که:
آقای دکتر بیخود وقتت رو با داروی بیحسی و مسکن تلف نکن، یکضرب دندان را بکش و کار را تمام کن.
دکتر میگه: ایول الله به شجاعت شما، کاش همه مریضا اینطوری بودن! خوب حالا کدام دندانه که درد میکنه؟
طرف به زنش میگه: عزیزم دندان خرابت را به آقای دکتر نشان بده!
حیف نون می خواسته نماز بخونه، میگه:
الحمدلله رب العالمین... خدایا! سرتو درد نمیارم... ولاالضالین
حیف نون می افته توی چاه، می گه خوب شد تهش سوراخ نبود!
به حیف نون می گن بیا اینجا به انگلیسی چی می شه؟ میگه: کام هیر.
میگن حالا برو اونجا به انگلیسی چی میشه؟ میگه: میرم اونجا میگم کام هیر!
 
فلسفی عاشقانه و عرفانی...
بچههای دیروز آرزو داشتند خلبان بشن، بچههای امروز شبها کابوس خلبان شدن میبینن
 
سیاستمدار کسی است که: می تواند به شما بگوید به جهنم بروید، منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید!
روانشناس کسی است که: از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد!
بچه: بابا من کی آنقدر بزرگ میشم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
بابا: پسرم، تا حالا کسی اینقدر بزرگ نشده!
 
غم خودش ما را پیدا میکند باید دنبال شادی ها گشت
به افکارت زبان نده ، ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد
ديگه گذشت اون زمونا حالا ديگه
بیگناه خیلی خوش شانس باشه تا پای ِ دار زنده میمونه..!
زندگی سر گذشت درگذشت آرزوهاست
زندگي همچون بادکنکي است در دستان کودکي که هميشه ترس از ترکيدن آن لذت داشتن آن را از بين ميبرد
امید مثل درمانی ست  که شفا نمی ده ،  ولی کمک می کنه تا درد رو تحمل بکنیم.
 
الهی!
در بسته نیست!
ما دست و پا بسته ایم!!
4
4
4
*
*
*
*
هرچی بری ۵ نمیشه ! چون خیلی چاکریم !!!
قلبی که فکر نمیکردم جای شکستن داشته باشه، شکست . . .
قسمت این بود که من یار تو باشم / همه عمر گرفتار تو باشم
قسمت این بود که در دایره جور و جفا / من نقطه پرگار تو باشم . . .
دلا یاران سه قسم اند گر بدانی / زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش / تو نیکی کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار / به پایش جان بده تا میتوانی . . .
در عشق توام مرا پند چه سود / زهر آب چشیده ام ، مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پایش نهید / دیوانه دل است ، پای در پند چه سود  . . .؟
چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت / به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی . . .
عشق واقعی چیزی است که دو عاشق واقعی همیشه باید جدا از هم زندگی کنند . . .
ای مسافر غریب در دیار خویشتن / با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی / دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر . . .
 
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر / عشق یعنی سجده با چشمان تر . . .
 
زغال قلیونتم رفیق! میسوزم تا بسازمت!!!
سوزن رفاقت در تیوپ قلبم فرو رفت و گفت: فییییییییییس
تازه فهمیدم پنچرتم رفیق!
سلامی به گرمی آش رشته که با پیازداغ روش نوشته :
“مرامت منو کشته“
به لوتی میگم : آب بده دریا میده ، میگم گل بده گلستان میده ، میگم معرفت و دوستی بده همش شماره تو رو میده !!
آب دماغتیم…آنتی هیستامین بخور ، فنا شیم
تریپ مرام : کلنگتم عمله !!
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه
پیش مرگ همه ی میوه هاست !
نارنگیتیم هلو !
دیروز روز جهانی آوارگان بود، توقع داشتم یه تشکر خشک و خالی از ما میکردی که یه عمریه آوارتیم !!!
دل به تو دادم که ناز کنی نگفتم که کی باز کنی !
 
من دل به كسی جز تو  به آسان ندهم
چیـــــــزی كه گران خریدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوی ِ دل ِ خویش
وان دل كه تو را خواست به صد جان ندهم
بیوگرافی انجلینا جولی:
نام : آنجلینا جولی ویت . لقب: آنجی ، زن گربه ای . قد: 173 سانتیمتر.
 او در تاریخ 4 ژانویه 1975 و در ساعت 9:09 در لس آنجلس متولد و در همانجا بزرگ شد.
نام پدرش ''جان ويت''و نام مادرش ''مارچلين برتلند'' است. همچنين او خواهرزاده ''چيپ تايلور '' مي باشد. در ضمن ''جولي'' در زبان فرانسه به معناي ''زيبا'' است.
او در سن 14سالگي به کار مدلينگ روي آورد و در 16 سالگي از دبيرستان ''بورلي هيل'' فارغ التحصيل شد ''آنجلينا'' بعدها در انستيتو تئاتر استرابرگ'' آموزش ديد. آنجا جايي بود که او در توليدات کارآموزي متعددي ايفاي نقش کرد.
او بعدها به عنوان مدل حرفه اي در لندن ، نيويورک و لس آنجلس کار کرد و در ويدئوکليپهاي هنرمنداني همچون ''ميت لف'' ، ''لني کراويتز آنتنلو ونديتي'' و گروه ''لمون هدتز'' ايفاي نقش نمود.
در ضمن او در دانشگاه نيويورک در رشته سينما تحصيل کرده است
وي در پنج فيلم دانشجويي براي مدرسه سينمايي که تمام آنها را برادرش نوشته بود کارکرد .
''آنجلينا'' در تاريخ 1995با ''جاني لي ميلر'' ازدواج کرد و در سال 1999 از او جدا شد. او در مراسم ازدواجش با ''جاني لي ميلر'' به جاي لباس عروس (!) يک شلوار چرم سياه رنگ و تي شرت
سفيد رنگ به تن داشت که بر روي آن نام همسرش را با خون خودش نوشته بود! رابطه او و برادرش بسيار صميمي و نزديک است و به طور جدي تحت حمايت برادرش ''جيمزهاون'' مي باشد
. برادرش اغلب او را در نمايشهايش همراهي مي کند و ''آنجلينا'' نيز از نام او در نمايشهايش استفاده مي کند. مانند : ''جيمي کجاست؟ '' در پرده ''دختر گسيخته'' .
او خالکوبي حرف اچ را بر روي مچ دست چپش دارد که آن مربوط مي شود به نام دو شخصي که بسيار با او صميمي و نزديک هستند. او اين خالکوبي را زماني بر روي دست خود کشيد که به ''تيموتي هاتون'' علاقه داشت ، اما پس از جدائيشان از يکديگر ، او مي گويد که آنرا فقط به خاطر علاقه به برادرش ''جيمز هاون کشيده است!
شهرت وي از فيلم ''عشق همان است که هست'' ( 1996) آغاز شد. دومين ازدواج ''آنجلينا'' در تاريخ پنجم مي 2000 با ''بيلي باب تورنتون'' بود که حاصل آن فرزند پسري به نام ''مادوگس'' است. ''جولي'' نگهداري از کودکش را زمانيکه براي بازي در فيلم ''خارج از مرزها'' ( 2003) در افريقا به سر مي برد آغاز کرد.
آهنگها و خوانندگان مورد علاقه او ''مدونا'' ، ''الويس پريسلي'' ، ''فرانک سيناترا'' و گروه ''کلش'' مي باشد. او بيشتر برنامه هاي مربوط به گياهان و حيات وحش را از تلويزيون تماشا مي کند .
دستمزد انجلينا در فيلم مهد زندگي 12 مليون دلار بود .
آنجلینا جولی از سال ۲۰۰۱ از سوی کمیسریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به عنوان سفیر حسن نیت تعیین شده و با مسافرت به نقاط دورافتاده جهان به فعالیت در زمینه حفظ حقوق آورارگان و پناهندگان مشغول است.
همانطور که گفته شد همسر اول وی جان لی میلر است که در سال ۱۹۹۶ با او ازدواج کرد و در سال ۱۹۹۹ از وی جدا شد. همسر دوم او بیلی باب تورنتون است که در مه ۲۰۰۰ با هم ازدواج کردند
, ولی سرانجام بعد از ۳ سال ازدواجشان به جدایی انجامید.
پس از بازی در فیلم آقا و خانم اسمیت، او و برد پیت وارد یک دوستی عاشقانه و سرانجام در پی ازدواج آنها در سال ۲۰۰۶ صاحب دختری به نام شیلو شدند که به خاطر باورهایشان در مورد پایان دادن به فقر و بدبختی مردم آفریقا تصمیم به تولد بچهشان در کشور فقیر و آفریقایی نامیبیا کردند.
خانم جولی همچنین یک پسربچه یتیم کامبوجیایی به نام مدوکس و یک دختر یتیم افریقایی به نام زهرا را به فرزندی قبول کرده است و با آنها زندگی میکند.

 


دو هنرپیشه ایرانی که دارای گذرنامه شش ماهه هنری از انگلستان هستند، با ابراز نگرانی در ورود به ایران و احتمال تمدید نشدن روادید خود اعلام کردهاند که روز دوشنبه، درخواست پناهندگی خود را به وزارت کشور انگلستان ارایه خواهند داد.
روزنامه انگلیسی «ایندپندنت»، با انتشار مصاحبهای از این دو هنرپیشه ایرانی ـ که اکنون در انگلستان هستند ـ با بیان مطلب بالا به بررسی علل این تقاضا پرداخت.
بر پایه این گزارش، «ایندپندنت» نوشته است: این دو بازیگر که در فیلم «کسی درباره گربههای ایرانی چیزی نمیداند»، ساخته بهمن قبادی، بازی کرده و در جشنواره کن نیز شرکت داشتهاند، اشکان کوشانژاد و دوستش نگار شقاقی هستند که هم اکنون در انگلستان زندگی میکنند. آنهادر مصاحبه با این روزنامه انگلیسی اعلام کردهاند که روز دوشنبه، درخواست خود برای پناهندگی را به وزارت کشور انگلستان ارایه خواهند داد.
در همین حال، وکیل این دو نیز اعلام کرده است که آنان از شانسی قوی برای پذیرش درخواستشان از سوی وزارت کشور انگلستان برخوردارند، چرا که نام آنان در رسانههای انگلیسی، نامی آشناست.
کوشانژاد در این باره به روزنامه انگلیسی گفته است که آنان میترسند مانند قبادی به محض ورود به ایران، به خاطر شرکت در این فیلم دستگیر شوند.
طرح چنین ادعایی در حالی صورت میگیرد که علاوه بر کوشانژاد و شقاقی، حامد بهداد، دیگر بازیگر معروف ایرانی نیز در این فیلم به ایفای نقش پرداخته است که هماکنون در ایران و بدون هیچ مشکلی زندگی میکند.
فیلم «کسی درباره گربههای ایرانی نمیداند»، فیلمی است که بر پایه فیلمنامهای از رکسانا صابری و با کارگردانی بهمن قبادی ساخته شده و قصه دختر و پسر جوانی است که پس از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدیدِ موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را آغاز میکنند تا تک تک افراد بندشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند.
آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند، اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه پاسپورتی. جوان دیگری تلاش میکند تا برایشان پاسپورت جعلی جور کند و پیش از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد و… .
منبع : تابناک
گفتگو با اشکان رو در ادامه مطلب بخوانید








اشکان کوشا نژاد و دوست دخترش نگار شقاقی که در آخرین ساخته جنجالی بهمن قبادی «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» حضور داشتند به تازگی از دولت بریتانیا درخواست پناهندگی کردهاند. در گفت و گویی با اشکان کوشا نژاد بازیگر فیلم، -ونیز- خواننده و نوازنده گروه فونت از علت درخواست پناهندگی پرسیدهایم. اشکان به همراه تعدادی از دوستانش در سال ۱۳۸۵ خورشیدی گروه راک مینی مال فونت را پایه گذاشت و این گروه یکسال بعد اولین آلبوم خود را با نام «یک روز زیبا برای وقت کشی» منتشر کرد. در گفت و گویی با اشکان کوشا نژاد بازیگر فیلم، -ونیز- خواننده و نوازنده گروه فونت از علت درخواست پناهندگی پرسیدهایم: بعد از اکران اين فيلم (کسی از گربههای ایرانی خبر نداره) در جشنواره کن که اولين پخش آن روی پرده سينما بود، اين را بيش از قبل متوجه شديم که مخالفت زيادی از سوی دولت ايران با اين فيلم انجام میشود و در خبرگزاریهای ايران میگويند عوامل اين فيلم مسئله دارند و خود فيلم ممنوع و به صورت غير قانونی ساخته شده است. ولی هنوز بازگشت به ايران برای کارمان الزامی بود، چون ما در ايران فعاليت میکنيم و میخواهيم صدای داخل ايران را به خارج برسانيم. خبرهايی که بعد از انتخابات به ما رسيد اين بود که يکی از نوازندههايی که با او در ايران کار میکرديم به مشکل برخورده و او را دستگير کردهاند. اين نوازنده در فيلم حضور داشت؟ خير او همراه ما بود و هيچ ارتباطی به فيلم نداشت. اين مسئله تا آنجا پيش رفت که خودمان ترجيح داديم طوری که حالت اعتراضی باشد به شرايط اخير ايران، از کشور انگلستان درخواست پناهندگی کنيم. تا پيش از اين که بخواهيد درخواست پناهندگی کنيد با چه مجوزی در خارج از ايران مانده بوديد؟ ما برای برگزاری کنسرت و بازاريابی فيلم با ويزا برای انجام فعالیت هنری، در انگلستان بوديم. قبل از اين که مدت ويزای ما تمام شود سعی کرديم برای اين مسئله برنامه ريزی کنيم. شايد برای مخاطب اين گمان پيش آيد که منظور از برنامه ريزی اين است که شما از قبل تصميم داشتيد در خارج از ايران بمانيد و کارتان را دنبال کنيد. همين طور است؟ نه، در فستيوال کن خيلیها از ما سؤال کردند آيا به ايران برمیگرديم؟ ما هم گفتيم دليلی ندارد که به ايران برنگرديم و شرايط ايران به ما کمک میکند دنيای اطراف خود را بشناسيم. هيچ دليلی نداشت که بخواهيم به ايران برنگرديم، چون کارهای نيمه کارهای در ايران داريم که بايد انجام دهيم به خصوص کارهای موسيقی که من با افراد ديگر انجام میدهم. ولی متاسفانه بعد از انتخابات دولت ايران با فشار بر جوانان ترس را در همه ايجاد میکند و اين مسئله برای ما دو بعد مختلف دارد، اول ترس از بازگشت و دوم اشتياق به اين که با برنگشتن خودمان به وضعيت موجود اعتراض کنيم. بهمن قبادی و نگار شقایقی اما شايد عده ای هم فکر کنند با برنگشتن شما به ايران يک بخش از بدنه منتقد از جامعه جدا میشود. من و دوستانم اکنون در اينجا چندين برابر گذشته اشتياق داريم اعتراض کنيم و صدای جوانان ايران را در تمام دنيا منعکس کنيم. اکنون وظيفه ما بيشتر از قبل شده و اين وظيفه را اينجا آزادانه تر و شفاف تر میتوانيم انجام دهيم، چون در داخل ايران اين خطر وجود دارد که برای هميشه ساکت شويم. در آن گروه حامد بهداد هم با شما بود که هنرپيشه سينما است، ولی او به ايران بازگشت و مشکلی هم برايش پيش نيامد. شرايط ما با افرادی که در سينمای ايران کار میکنند کمی متفاوت است، چون بخش عظيم کاری ما موسيقی زيرزمينی ايران است؛ موسيقی که به طور مستقيم صدای نسل جوان ايران را در دنيا بازتاب میدهد. اين مسئله بزرگترين مشکل ما با دولت ايران است، چون آنها بعد از انتخابات بيش از پيش با چنين حرکتهايی مسئله دارند. فيلم «کسی از گربههای ايرانی خبر ندارد» اين طور شروع میشود که شما از زندان آزاد شدهايد و میخواهيد يک گروه موسيقی تشکيل دهيد. اکنون شما میگوييد اگر به ايران باز گرديد احتمالا به زندان میافتيد، گويا داستان وارونه میشد. میتوان اين گونه تصور کرد؟ دو سال پيش اين اتفاق برای من افتاد و اين فيلم از روی آن ساخته شد ولی با اين حال از کشور خارج نشديم و فعاليت خود را دامه داديم و تلاش کرديم به دولت ايران نشان دهيم برای کار به مجوز نياز داريم، ولی آنها هرگز به ما مجوز ندادند. اکنون به اين نتيجه رسيدهايد که شرايط مثل گذشته هم نيست؟ متاسفانه بعد از انتخابات شرايط اجازه نمیدهد که کار کنيم و حتی کار کردن خطر هم دارد، چون آنها ما را خطری میدانند عليه خودشان.
فیلم بی نهایت زیبا جذاب و از نظر خود من که فیلم و دیدم بسیار دوست داشتنی به علت این که خیلی خیلی از این فیلم خوشم اومد به شما هم پیشنهاد می کنم حتما ببینید
| 
 فیلم دیدنی کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد ...! 
اثری دیگر از کارگردان بین المللی ایران بهمن قبادی با بازی جنجالی حامد بهداد و سروش لشکری (هیچکس) برنده جایزه جشنواره بین المللی فیلم کن فیلم توقیف شده در ایران ... ![]() (قابل پخش در دستگاه های خانگی و کامپیوتر ، با کیفیت عالی)  | 
زیبا ترین ساحل دنیا و تمیز ترین ساحل دنیا چی می شد ایرانم اینجوری بشه
